سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا خرد را نزد کسى به ودیعت ننهاد ، جز که روزى او را بدان نجات داد . [نهج البلاغه]

هیچی دیگه ! همین !!!

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 93/9/16 11:50 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام علیکم

 

دقیق یادم نیست ؛ یه جایی آتیش گرفته بود یا یه جایی آتیش سوزونده بودیم

فقط یادمه چند تا دختر تنها شده بودیم :|

احتمالا دومی بوده پس :|

تماس گرفتیم با آتش نشانی دیگه با التماس و قسم راضی شدن بیان :|

آقا جون ِ مادرت بیا ! آقا تو رو خدا !!!!

حالا تشریف آوردن جای ِ خاموش کردنش ایستادن به توضیح دادن :|

توضیحی که هممون بنفش شده بودیم که نخندیم آبرو ریزی نشه !

خیلیم جدی ژست گرفته بودن که :

- این کپسول ِ آب و گازه ! نگاه کنید روشم نوشته و  ِیـتِــر یعنی آب !!! ( water ?! waiter ?! )

چندین بار تکرار کرد که ویتر ( خیلی محترمانش میشه پیشخدمت ! ) یعنی آب !!!

هی هم دور و بریاشون صداشون میکردن مَندِس :| ( همون مهندس خودمون ! )

یه یه ربعی حدودا توضیح دادن بعد شروع کردن به خاموش کردن ( بالاخره  ! )

ما با فاصله ی حدودا ده دوازده متری از آتش ایستاده بودیم و این ها هم پشت آتش روبروی ما :|

خب برادر من نمیتونید خاموش کنید نکنید دیگه !!!

کپسول رو گرفتن

و

خلاصه

ما که با چادر سیاه ایستاده بودیم نگاه کردیم دیدیم ئه ! چرا چادر نماز سرمونه :|

تمام زندگی سفید شد رفت :|

یکی نبود بگه بابا اون طفلک خاموش شد ! بس کنید !!!

هیچی دیگه :|

همین !!!

 




کلمات کلیدی :

ابزار وبمستر