شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ [تلگرام] هوالرحمن مدت ها بود براي خودم گل نخريده بودم ، شايد آخرين بار سال پيش يا سال قبلش ! نمي دانم ... آنقدر دور است که به خاطر نمي آورم ... هميشه وقتي از مطب دکتر زنانم بيرون مي آمدم گل فروشي آن طرف خيابان خودنمايي مي کرد ؛ گلفروشي بهشت امام رضا ( عليه السلام ) و هربار من با بهانه اي راهم را به سمت خانه کج مي کردم ؛ گل ميخواي چه کار ؟! تا برسي تو دست بگيري ؟! حوصله ندارم ! و هربار دلم را به يک جمله اي خوش مي کردم که مي دانستم نخواهد آمد ؛ باشد دفعه ي بعد ! اما اين بار تمام حرف ها را کنار زدم و دفعه بعد من ، شد امروز ... با دل ِ شادمان و خوش مياد دسته هاي گل راه مي رفتم ، تک تک را ميبوييم و انتخاب مي کردم ، دو شاخه رز ، دو شاخه مريم ... آخرين باري که رز خريده بودم شاخه اي هفت هزار تومان بود ، حالا شده بود پانزده هزار تومان و از اينجا مي شد فهميد که مدت زيادي است به گل فروشي نيامدم ! دسته گلم تمام مدت راه در دستم بود ، در ماشين همچون نوزادي قنداق پيچيده مواظب بودم تا نکند آب توي دلش تکان بخورد و وقتي رسيدم جايش يک راست روي ميز کارم بود ! جايي که هميشه نگاهم با آن برخورد کند ... ديشب تا صبح آنقدر مريم بوييدم که خوابم برد ! فکر کنم از اين به بعد بايد زودتر پيش متخصص زنانم بروم ! و گمان کنم پس از ديروز ديگر هيچ وقت دکترم از دير آمدن هايم شاکي نباشد ! #ساجده_شيرين_فرد
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله ارديبهشت ماه
vertical_align_top