پيام
+
[تلگرام]
هوالرحمن
اينکه حال ما خوب است و تو بايد باور نکني درست ، اما حال من بد است . حال من بد است و اين را باور کن . حال من امروز خيلي بد تر از بد بود و اين تمام حقيقتي است که بايد باور کني ... ! امروز حالم بدتر از خيلي بد بود و تمام اين بدي را يکجا بر اين تن کشيدمش تا هياهوي انقلاب .. بوي کتاب نو و همهمه ي مردم و ويترين هاي رنگارنگ و بساط هاي کنار خيابان . مردم در رفت و آمد ، حال بد ، حال خوب ... پايان نامه و پروپوزال و خريد کتاب دست دوم ... قدم مي زدم . بي حوصله قدم مي زدم تا رسيدن به فروشگاه مورد علاقه ام . سوره ي مهر هميشه مرا به وجد مي آورد . هميشه مرا تکان مي داد هميشه مرا خوشحال مي کرد . بي تفاوت داخلش شدم ، شايد از اين بدي ، کمي را او از دوشم بر ميداشت . بي تفاوت قفسه ها را نگاه مي کردم تا رسيدم به يک استند ؛ مداد هاي کاشتني ...
نوشتن هميشه حال مرا بهتر مي کرد . مي نوشتم ، خط ميزدم ، تايپ مي کردم دست روي کيبورد مي کوبيدم اما بعدش آرام بودم . انگار دستي مرا در آغوش گرفته بود و گفته بود تعريف کن . نوشتن شروع دوباره ي جنگيدنم به صحنه ي زندگي بود . نوشتن ... نوشتن و نوشتن ...
مداد هاي کاشتني ؟! نوشته بود مداد که به پايان رسيد درون خاک بگذاريدش ...
مداد من بودم ، من ...
هرکجا که تمام شوم ، هرکجا درد مرا به پايان رساند و نقطه پايانم شد آخرين تعريفي که براي کاغذ بازگو مي کنم درست از همانجا ، از خاک سر بر خواهم آورد ...
هرکجا که نوشتن ، مرا تمام کرد درست از همانجا ، همان نقطه جوانه خواهم زد ... نهال خواهم شد ، تنومند خواهم شد و دوباره مداد خواهم شد ، نوشتن خواهم شد ...
___
+ از اين مداد رو هديه هايي که ميدم يکي ميگذارم ، برام بنويسين و هرجا حس کرديد توي درد ها تموم شدين بکاريدش ... از همونجا درست من جوونه ميزنم :)
#ساجده_شيرين_فرد
Miss fatima
99/8/11
* راوندي *
متفاوت مينويسيد ...
انديشه نگار
اينکه حال ما خوب است و تو بايد باور نکني درست ، اما حال من بد است . حال من بد است و اين را باور کن .