سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ او را گفتند : چگونه بر هماوردان پیروز گشتى ؟ فرمود : ] کسى را ندیدم جز که مرا بر خود یارى مى‏داد . [ و اشارت بدین مى‏فرماید که بیم من در دل او مى‏افتاد . ] [نهج البلاغه]

دربست افق !

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/9/4 11:22 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اصلا خدا قصدش از خلقت ما شادی روح و روان خلقت بوده است فقط ، آن هم شدیدا و اکیدا عمیقا :| 

سه روزی می شود که نه آب گرم داریم و نه هوای گرم و جوری شده خانمان که در را باز می کنیم درخت در حیاط به اذن الهی به سخن می آید که داداش ببند سوز میاد :| !

و حال که مامورین محترم اداره ی گاز بر آن شدند تا بیایند ببینند بعد سه روز چند جنازه باید از این محل جمع کنند ، زنگ در به صدا در آمد که تمام شیر های گازتان را ببندید :| ما هم که تک و تنها نشسته ایم به نوشتن و از آنجایی که هیچ چیز از خانه زندگانی جز محل آشپزخانه و اتاق ها و ... آن هم اجبارا ،  نمی دانیم ، مردیم و زنده شدیم با این تلفن کردن ها :| 

- آبجی ! چیکار کنم !

- عموئه :| بگو بلد نیستی بهت بگه چیکار کنی :/ عمو ترس نداره که :/ !

و حالا ما مانده بودیم و حوضمان که یک حرکت اشتباه مساوی بود با انفجار تا خود عرش الهی :|

و از قضا آمد و زنگ در واحد به صدا در آمد و خدا را سجده ی شکر بجای باید آورد که همسایه بودند که مرا پتو پیچ دیدند :

- شمام گاز نداشتین ؟!

- نه !

- ببینین وصل شده ؟!

- ببخشید من هیچی بلد نیستم !

- 0-0 

آمدند داخل :

- گاز دارین ؟!

- نه !

- گازو روشن کن :|

 

و یک دو دقیقه ای زمان برد تا هضم شود گاز چیست و کجا هست و چطور روشن می شود اصلا !

در کمال تعجب روشن شد :|

 

- آب گرم چطور ؟!

- نه :|

- باز کن شیرو 

دیگر شیر آب را می دانستم کجاست و چطور کاربرد دارد ، باز کردم و چشمتان روز بد نبیند که از یخچال آبش سرد تر بود .

این بنده ی خدا هم در این هوایی که برف می بارد و می بارد و آن هم سمت ما که زمین یخ بسته و باید مواظب بود تا باقی مسیر را با صورت طی نکرد ، رفتند در بالکن که به پکیج برسند .

- گرم نشد ؟!

- سردتر شد :|

یک نیم ساعتی طفلکی درگیر بودند و آمدند بیرون تا خودشان امتحان کنند :

- :|

- سرده :/

- مطمئنی آب گرمو باز کردی ؟! هی داره سرد تر میشه

- بله ولی یه چیز عجیب بود ! شیرو اونوری که باز کردم یه لحظه گرم شد بعدش دوباره سرد شد .

نگاهم که کردند اوج تاسف را در چشمان ایشان و اوج صبر را در وجود مادرم خواندم :|

شیر را چرخاندند 

- :| 

- گرم شد !!!

- فرزندم دو ساعته تو آب سرد رو باز کردی :/ !؟!  

 

 

 

دربست ، افق :| !!!

 

ـــ

نخندید :| خب نمی دانم :/ نداستن قاعدتا نباید عیب باشد :| پرسیدن عیب بود عایا :/ ؟!

#س_شیرین_فرد

 

 

 




کلمات کلیدی :

ابزار وبمستر