در سوگ جانان
بسم الله الرحمن الرحیم
خدا
آمد در وصف تو
غزل بگوید ؛
باران آفریده شد ...
و غزلی آمد
که هر ردیفش
باران بود و باران بود ...
" و ان کانوا من قبل ان ینزل علیهم من قبله لمبلسین "
مگر نه آنکه " لاتقنطوا " آمده بود که خدایی داریم که نا امیدی ز آن گناهی است بس بزرگ ..
که امید بارید
رحمت بارید
و ملک باران ، بارید ...
که خلقت بارید ..
که دریا بارید ...
و آسمان
وقت خلق ، طلب کرد ز خدایی که رد نمی کند خواسته ای را ...
آسمان تقلیدی ز شما بود ..
که خودش را به شما شبیه کرده بود
و به پاسداری مقام الگو
محکم ایستاد
بر سر جایش
که من
می شوم
گنبد این حریم ...
ستاره می بارم بر باران ...
که ملک تقدیر نوشت
که کشت چرخ فلک ...
فانظروا الی ءاثر رحمت الله کیف یحی الارض بعد موتها ...
گمانم
همان دابه که می شود سرآغاز رویش
بر این زمین مرده
شمایید ...
آن هنگام که قدم به قدم عیسی ( علیه السلام ) بود که دست می کشید
بر سر خاک مرده
و خون می دوید
در رگ ها ...
کرامتتان را فدا شوم
آقا جان ...
ـــ
#س_شیرین_فرد
در سوگ جانان
چه توان گفت ؟!
اگر دوست داشتید چهارده صلوات عنایت می کنید ؟!
متشکر
کلمات کلیدی :