مهر پدر فرزندی
نزدیک عملیات بود.
می دانستم دختردار شده.
یک روز دیدم سرِ پاکت نامه از جیبش زده بیرون.
گفتم :« این چیه ؟ »
گفت: « عکس دخترمه»
گفتم :« بده ببینمش »
گفت: « خودم هنوز ندیدمش.»
گفتم : « چرا ؟ »
گفت: « الآن موقع عملیاته. می ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده. باشه بعد. »
می دانستم دختردار شده.
یک روز دیدم سرِ پاکت نامه از جیبش زده بیرون.
گفتم :« این چیه ؟ »
گفت: « عکس دخترمه»
گفتم :« بده ببینمش »
گفت: « خودم هنوز ندیدمش.»
گفتم : « چرا ؟ »
گفت: « الآن موقع عملیاته. می ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده. باشه بعد. »
مقتدر مظلوم
کلمات کلیدی :