روان نویس و کفش پاشنه بلند !
با روان نویس نوشتن را خیلی می پسندم گرچه با آن راحت نیستم و خطم داغون تر از همیشه در سایه می دود ! چه رسد به آفتاب !!! ولی خب دل است دیگر ! می خواهد و کرمی است که می آید و می گوید بنشین با روان نویس بنویس ! درست شبیه حکایت این کفش های پاشنه بلندی است که جان آدم از حلقش در میاید تا دو قدم با آن بردارد ولی خب دل است دیگر ! وقتی که بخواهد با همان بیست سانت تا سر کوچه می دود !
آه که چقدر گفتم و نوشتم با این خط نابسامان خرچنگ که هیچ ! نهنگ قورباغه ام !
ـــ
+ تکه ای از روز نوشت های اینجانب به تاریخ 25 . 10 . 1393 :|
کلمات کلیدی :