در سایه سار بانو
بسم الله الرحمن الرحیم
با اینکه شاید به نظر غیر ممکن برسد اما ؛
من از سی و چند سال پیش
چند ثانیه ای به یادگار در سینه نگاه داشته ام
که به عشق همان ثانیه هاست که امروز
این قلب به سینه می کوبد تا بیاید بیرون و ببوسد
سر تا پای این عشق را ؛
چند ثانیه ای که من
احرام ِ عشق بسته بودم و به جان ِ شما لبیک می گفتم
شاید با همان طنین ِ گریه ....
قنداقه ای به رنگ ِ سفید
که تو را طواف کنم
انگار مادرم هم همان نزدیکی ها بود
که جان ِ مادرانه اش را
با وجود ،
احساس می کردم
این عشق جز لمس کردنش راهی برای اثبات ندارد
که حالا هم به من می خندند و من
لبخند می زنم
به جان ِ کرامت ِ شما
بانوی من ...
شاید این ها را خیال فرض کنند و یا من را خواب نما
اما چه رویای خوبی بود
و چه خیال ِ دل انگیزی
که اگر خواب و خیال این است ،
بگزارید تا تمام عمر در خواب و خیال بمانم
که این حس ِ ناب را
با دنیایی
عوض نخواهم کرد
گمانم میان ِهمین حس ناب بود
که بند ِ قنداقه ام
شد نخ ِ رابطی
میان ما و شما
یک سرش گره خورد به دل من
و سر دیگرش در دستان ِ شما
میان ِ این عشق
شناور بود ...
و من از همان بدو وروودم به این دنیا
عجیب دل بسته شده ام به این خاک ،
به این خاکی که رد ِ قدم های تو باشد ...
عشق را از بدو وروودم با جان چشیدم ،
و عاشق ِ دختری شدم
گمانم دست نیافتنی
که چه راحت بعد ِ ها فهمیدم
در دل ِ من
همیشه در دسترس خواهد بود
و نه مثل معشوقه های (!) همیشه با میس کال ... !
نوجوانی گرچه برای خیلی فتح باب عاشقی است اما
من این قله را سال ها قبل فتح کرده بودم
و من
مردانگی ام را
تمام قد نذر ِ شما کرده بودم
و
نذر ِ تنها دختر ِ نشان کرده ام
شاید برای خاستگاری ...
که چه خوب شد ؛
جواب نه ، نشنیدم
و
تا آخر ِ عمر همراه ِ من هستید ...
گرچه دروان جوانی را وصال می خوانند
اما من ز همان روز که عشق تو در جانم شعله کشید ،
رسیدم
به هر آنچه خیر ِ دنیا و آخرت بود
بگذار آرام بگویم
وقتی تو برای همه معصومه بودی و باب حاجت
برای من معشوقه بودی و خود حاجت
مرا زیر ِ چادرت آرام دادی و حالا
من یک طلبه ی کوچک ِ شما هستم ...
ــــــــــــ
+ در سایه سار ِ بانو ، ایده و عنوان از آقای سید محمد مهدی صدری شال ، صلواتی براشون عنایت می کنید ؟
+ استفاده فقط با ذکر نام گل نرگس
التماس دعا
یاعلی ....
کلمات کلیدی :