نقطه
بسم الله الرحمن الرحیم
تمام این سه هفته با خودم در جدل بودم ،
که کوتاهشان کنم ، یا نکنم ؟!
و سرانجام امروز ...
ناخن هایی را که با عشق تمام این مدت بلند کردم
زیرشان را هر روز تمیز کردم ،
بعد از سالها لاکی به دست گرفتم تا برای خودم دخترانگی کنم
در دنیای خودم غرق شوم ...
با تمام وجود در دنیای ِ کوچک صورتی رنگ ِ شبرنگ هر ناخنم غرق شوم ،
کمی بخندم ، شاد باشم
و احساس کنم می خواهم از این دست ها کار بکشم !
می خواهم باهاشان کار کنم تا مدام جلوی چشمم باشند ؛
تایپ کنم ، ورق بزنم ، عکس های آلبوم را زیر و رو کنم ، ببرم لای ِ تار تار ِ موهایم و بازیشان دهم ، بنویسم ، آشپزی کنم ، منی که تا بحال حتی یک کوک هم نزدم ، خیاطی کنم ...
خلاصه اش کنم
بنشینم و یک گوشه بازی دست هایم را به تماشا بنشینم ...
بعد بروم و کمد لباس هایم را زیر و رو کنم ، لاکم را با آن پیراهن ِ کوتاه پولک دوزی شده ی سرخابی ست کنم ، کفش های سفید پاشنه بلندی را که تا بحال بیشتر از یک بار نپوشیدمشان بپوشم ، موهایی را که هر بار بعد از حمام شانه می شدند و می ماندند در حسرت دست سرد شانه تا نوبت شانه ی بعدی برسد را بنشینم و با حوصله شانه کنم ، ببافم و از لایشان نگین رد کنم ، بگردم در جعبه ی جواهراتم و آن انگشتر ِ طلایی را که بابا با نگین صورتیش برایم خرید را بعد از دو سال پیدا کنم و به دست کنم ، زنجیرم را ... منی که تا بحال فقط برایم این ها را هدیه می آوردند و اصلا علاقه ای نداشتم بهشان ، حالا با وسواس خاصی گوشواره هایم را روی گوشم مرتب کنم ...
حتی بروم و از آن سر ِ شهر دستکش های زیبای نقاشی شده ای بخرم تا چشم مردان را با دست هایم به گناه وا ندارم ؛
ساعتی برای خودم باشم و میان دنیای رنگ و لباس و خلاصه اش کنم ، میان دنیای دخترانه ای که تا کنون با او بیگانه بودم ، شاید هم او با من غریبگی می کرد غرق شود . در دنیایی که تنها چیزی که از آن به من رسید ، گریه های وقت و بی وقتش بود ... بروم و با او آشنا شوم ...
اینکه ...
و اینکه امروز
روی تمام این رویا ها خط کشیدم و ناخن هایم را از ته ِ ته گرفتم
یعنی من
در لبه ی پرتگاهی ایستادم ، پاهایم می لرزند و به پایین خیره شده ام
و این یعنی
ته ِ خط !
ته ِ خطی که خط ِ بعد ندارد
ته ِ انتهایی ترین خط ِ آخرین صفحه !
ـــ
+ دلنوشت ( استفاده با ذکر نام گل نرگس )
کلمات کلیدی :