الوعده وفا !
بسم الله الرحمن الرحیم
الله اکبر
و
دو رکعتی را آغاز کردم ،
به تقاضای مرگ
و
حالا
دقایقی گذشته و من
به سجده افتاده ام ...
دست هایم اما حکایت از چیز ِ دگیر دارند ،
حکایت تشویش ،
حکایت اضطراب ،
حکایت یک خستگی ِ پایان ناپذیر
انگشت هایی که به این زمین ِ سنگی چنگ می زنند و ناخن هایی که مظلومه قربانی شده ، می شکنند ...
این سری که هنگام ِ سجده ، بار ها و بار ها بر زمین کوبیدمش ...
زمین ِ خیس از اشک ...
چادری که واژه های نمدار را در آغوش کشیده
و این نمازی که می شکند
زیر ِ بار ِ این همه دلتنگی
و
دلشکستگی
و
خستگی ... !
و چشمانی که بسته می مانند
پای ِ عطر ِ جانماز ِ مامان !
به تو گفته بودم
می آیم سراغت !
باور نکردی !!
ــــــــ
+ به یاد تمام شهیدان گمنام به خصوص طلبه ی شهید سید علی حسینی ...
+ دلنوشت ( استفاده با ذکر نام گل نرگس )
کلمات کلیدی :