خدایی می کردم !
هو الرحمن الرحیم
می گویند که در روز ِ قیامت اعمال ِ ما شبیه ِ یک فیلم در برابرمان به نمایش در می آیند ...
می گویند آنجا ؛ هیچ چیز انکار کردنی نیست ...
می گویند اعضای بدنت , تک به تک شهادت می دهند
می دانی ؟!
آن وقت ؛ همانجا
می رفتم و اعمالم را تند رد می کردم تا برسد به لحظه ی رفتن ِ تو ...
بار ها آن را پلی می کرد
می زدم عقب
و دوباره پلی اش می کردم ...
بعدش ؛
نگهش می داشتم
می پرسیدم
از اعضای ِ بدنم
تک به تک
که چشمم , چقدر اشک ریختی ؟!
دستم , چقدر آش نذری , پشت پایش درست کردی ؟! چقدر بر سر زدی ؟!
قلبم , خسته نشدی ... ؟!
این لب ها چقدر به نام تو گشوده شدند ؟!
...
و بعد هم
می آمدم سراغ ِ اعضای بدن ِ تو
که چطور دلتان آمد ؟!
باید بشنوم
جواب هاشان را
تک به تک ... !
و در نهایت هم
لحظه های بی تو بودنم را
برایت پلی می کردم ؛
بار ها و بار ها ...
تهش هم ؛
یک شفاعت و یک امضا از اعمالت می کشیدم بیرون , به پاس ِ این همه اذیتی که کردی , یک مومن را ... !
و خدا هم
آنجا می ایستاد به تماشا
که چگونه من ...
___
+ دلنوشت ( استفاده با ذکر نام گل نرگس )
+ به یاد ِ تمامی شهدا ...
کلمات کلیدی :