انتظار ... !
هو الرحمن
خیره بر ساعت می مانم
تا اطمینان کنم
که این ثانیه ها ، بی بازگشتند !
این ثانیه های ... !
آری ...
انتظار شیرین ترین دردناکی بود که خدا آفرید !
دقت کنی
تمام شیرینی ها
در همین شش کلمه خلاصه می شود ؛
ا ن ت ظ ا ر
و من صرف می کنم
تمام ِ صیغه هایش را
چرا همه شان متکلم وحده می شوند ... ؟!
انتظار ، تنها عذابی است که خود به تنهایی باید بارش را به دوش بکشی ... !
نه ماه ، فقط خودت گرمای دست ِ مادرت را بر شکم احساس کنی
و اندکی بعد نه ماه هم ، خودت دست بر شکم بگذاری
نه ماه تلخ ِ شیرین ...
و خدا زن را برتری داد به مادرانگی به عشق همین انتظار ...
انتظار آمدن پدر ، انتظار نتایج کنکور ، انتظار ِ آخر ماه ، انتظار ِ ... ؟!
میبینی ؟!
نصف بیشتر عمرمان در انتظار می گذرد
حتی ما می خوابیم که تاب ِ این انتظار را داشته باشیم .... !
ما می خوابیم چون منتظریم ... !
می خوریم چون منتظریم ... !
درس می خوانیم
کار می کنیم
می گوییم
می نویسیم
می خندیم
می گرییم
و ...
چون منتظریم
اصل ِ عالم بر این پایه بنا شد
بر پایه ی همین شش حرف ...
و حالا
همه ی این حرف ها بر این لوح آمدند ، نه از زبان من که نمی دانم که در من تجلی یافته و این چنین می نگارد ...
همه ی این حرف ها اینجا به صف کشیده شدند تا بگوییم
مدت هاست ، منتظر ِ دیدن صاحب ِ این دستان گرمی هستیم که بر رحم دنیا کشیده می شوند ...
ما سالهاست ؛
منتظر بارانیم ... !
ــــــــــــــ
+ این روز ها قلم بی پروا زیاد می چرخه ، گر به دل نبود شما ببخشید ، از دلمان بود لیکن دلی سیاه !
+ عکس : گل نرگس
+ استفاده با ذکر نام گل نرگس ...
کلمات کلیدی :