همه عشق !
بسم الله الرحمن الرحیم
عقربه های ساعت دو را نشانه رفته اند و شب کم کم آماده می شود تا رخت ببندد و برود به دیاری دیگر ...
با صدای زنگ تلفن همراه به خود می آید ...
خواب هم مثل ِ شب ، رخت بر می بندد از چشمانش ... !
- قبوووووووووول شدم !
صدایش گرفته بود بس جیغ کشیده بود ... !
از مقابل چشمانم گذشت
ساعت هایی را که پای برگه ها
تا صبح بیداری کشیده ام ... !
مهره های دردناک ِ گردنم ، خود ِ گواهند ... !
آری
معلمی عشق ِ من است !
ــــــــ
+ چرت نوشته !
کلمات کلیدی :