سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به برادرت اعتماد مطلق نداشته باش ؛ زیرا به زمین خوردن بر اثر اعتماد [به همه گفته ها و کرده های دوست] قابل جبران نیست . [امام صادق علیه السلام]

آقا ؛ اجازه ؟!

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 94/11/13 10:32 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

طبق معمول و دیالوگ همیشه ی معلم ها ؛

شروع کرد به حرف زدن ...

تند و تند ردیف می کرد 

و تند و تند

بغض تلنبار می شد تو گلوی این بچه ...

دیگه طاقت نیاورد

مدام این جمله تکرار می شد که مگه چه کاری جز درس خوندن دارین ؟!

کاسه ی صبر ِ چشمام لبریز شدن

و با گونه ای هایی تر ؛

بلند شد

صداش می لرزید 

 

- آقا اجازه ؟! 

و منتظر پاسخ نماند

- دیگه هیچ وقت این حرفو نزنید ، ما جز درس خوندن ، کار می کنیم ! آقا اجازه ، بابامون میگن رفته یه جایی که نمیتونه بیاد ! من باید برم پیشش ! دلم براش تنگ شده ... آقا ! اجازه ؟! مادرمون مریضه ، وقتی از مدرسه تعطیل میشیم ، میریم سر کار بعدشم میریم خونه و کارای خونه رو می کنیم ، آقا ... اجازه ؟!

 

آقا ؛ از کلاس آمد بیرون

آقا شکست ... 

 

و با خودش عهد کرد

دیگر هیچ وقت ، 

این حرف را نزند ؛

این روز ها 

خیلی ها 

تنها کاری که ندارند ، درس خواندن است ! 

ـــ
+ دلنوشت ( استفاده با ذکر نام گل نرگس )  

 




کلمات کلیدی :

ابزار وبمستر