سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بینوا فرزند آدم ، مرگش پوشیده است ، و بیمارى‏اش پنهان ، کردارش نگاشته است و پشه‏اى او را آزار رساند جرعه‏اى گلوگیر بکشدش و خوى وى را گنده گرداند . [نهج البلاغه]

خوش قول ِ من ...

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 94/12/9 11:4 عصر

هو الرحمن الرحیم

 

 

بهترین عطرم را باز می کنم ...

می پیچد در فضا ؛

به پای عطر هایی که به تن ِ تو تبرک می شوند نمی رسد اما برای قرار با بهترین ، باید بهترین بود !

پس از یک نیم ساعتی از پای ِ آینه دل کندم ...

زیر چای را روشن 

و قهوه جوش را نیز ... 

پرده ها کنار می روند ، خورشید خانه می کند در کنارم ؛ گرمایش به جوش می آورد دل ِ آب را ...

حسن یوسف غرق در دلتنگی

چشم دوخته است به خیابان

از پشت اشک های آسمان

لرزان می نگرد

رفت های بی آمد ِ کوچه را !

تا تو را مهمان نکنیم ؛ 

هممان می رویم

بی بازگشت !

وقتی تو آمدی که

به سویت بازگشتیم ... 

گل های ِ روسری ام

همه پژمردند در این باغ ِ برین !

که ز تو بی خبریم ... !

 

هدیه ام را کناری می گذارم

روی میز ...

دو صندلی بیشتر نیست !

من و تو ...

و من منتظرم 

تا بیایی ...

قهوه ی داغت سرد نشد ،

چای ِ قند پهلویت از دهان نیوفتاد

که نور همه جا را گرفت !

ـــــــــــــــــــ

+ دلنوشت ( استفاده با ذکر نام گل نرگس ) 

+ خوش قولی 

مثل همیشه ... 

+ تقدیم به پروانه بانو ...

 

 

 




کلمات کلیدی :

ابزار وبمستر