درس می داد ، با هر رفتارش !
بسم الله الرحمن الرحیم
چشم هایش سرخ بود
اما با همان شوق همیشگی درس می داد
شوقی که خسته است !
شاید دل شکسته ...
چشم هایش ورم داشت
و این نشان می داد که دیشب را تا صبح علاوه بر نخوابیدن ، باریده !
اما می خندید
کمی تلخ شاید
اما همین منحنی ِ رو به بالای لب هایش
که کمی هم تلخ می زد را حفظ کرده بود ...
لب هایش ترک خورده بودند ،
یعنی مدت زیادی بود چیزی نخورده بود اما به استواری همیشه گام بر می داشت
تلفنش مدام زنگ می زد
و استاد ِ متعهد به قوانین ِ ما
پاسخ می داد و این یعنی
واقعه ای مهیب ...
یکی از بچه ها گفت سرم درد می کند !
و از کلاس رفت بیرون
غافل از آنکه استاد ِ ما
مادرش را ،
همه کسش را
در اتاق عمل بیمارستان گذاشته بود
تا بیاید ...
آخر ِ کلاس
گفت ...
دلش تاب نیاورد ...
التماس ِ دعا می کرد
شدید ...
ــ
+ دلنوشت ( استفاده با ذکر نام گل نرگس )
+ عجیب شبیه ِ من بود ...
بک اسپیس و تمام !
کلمات کلیدی :