و اینجاست تابلوی ، سقوط آزاد !
هو الرحمن الرحیم
سقوط ؛
فقط افتادن کارگری ساده از طبقه ی یازدهم یک برج لوکس در بالای شهر درست هنگام تمیز کردن شیشه ها نیست که بشود چند روزی سوژه ی اخبار و بعد مدفون شود کنار هزار ها خبر دسته اول خاک خورده ی دیگر !
گاهی سقوط ؛
از گوشه ی چشم مادری است که به تو امید داشت و حالا تصویر رفتنت ، بازتاب می کند در اشک هایش
این سقوط پنهان ، خیلی ...
مروارید ِ چشم های دریای ِ زندگی را ، در آب شناور می کند .
وقتی که در اشک گوهری تجلی رفتن کردی که برای برداشت تو ، بهشت را از دو دستانش به زمین گذاشت ؛ گرچه او لب به شکایت باز نکند و دلش رضا نشود تا آخر کار دردانه اش را بخاطر آهی در عذاب بیند اما ، ز دل ِ مهدی ِ فاطمه ( سلام الله علیها ) می افتی ...
آن هم درست در آغوش برگ هایی که فرش راه نور شدند ...
درست در سبزه زار ، روییده زیر قدم هایش ...
جایی که مادرت از پیش ؛ در دست گرفته بود ...
بهشتی را به زمین گذاشت و نهالی برداشت و حالا که تو پرواز کردی ، همه چیز بازگشت سر جای اولش ...
تو دوباره رفتی و بهشت دوباره در دستان مادر شد
ـــ
+ به یاد تمامی شهدا ...
+ شاید بهانه ای برای روز مادر ...
+ دلنوشت ( استفاده با ذکر نام گل نرگس )
کلمات کلیدی :