صدباااار گفتم دست ِ بچه لیدوکائین ندین :|
هو الرحمن الرحیم
کلاسمون تموم شده بود
دخترا دور میز جمع شدن و در رو بستن تا کسی داخل نیاد ،
فقط دختر بودیم تو کلاس و یکی مواظب بود ناغافلی کسی نیاد
یهو هانا مقنعشو در آورد و سرشو گذاشت رو میز !
هیوا هم یه جفت گوشواره رو اینقد رو آتیش گرفته بود که سیاه شده بودن !
منم محو !
داشتم تماشا می کردم این تکاپو رو ...
برام کم کم جالب شد
چادرم رو در آوردم و تا کردم ...
رفتم جلو
هانا دست لیلی رو گرفته بود و فشار میداد تا اضطرابش رو خنثی کنه !
یهو هیوا از تو کمد لیدوکائین آورد !!!
چشمام داشت چهار تا می شد !
آیدا و مونا و چند نفر دیگه دور میز رو گرفته بودن !
داشت جالب میشد ! منم رفتم جلو
لیدوکائین زدن به گوش ِ هانا !
جیغ می کشید !
یه صدایی اومد و گوشت ِ گوش ِ هانا پاره شد
هیوا گوششو سوراخ کرد :|
ــــــــــ
+ دیدم اگه نگم تو دلم میمونه سکته می کنم ! ( استفاده با ذکر نام گل نرگس )
+ تازه کلی مشتری پیدا کرد برا سوراخی گوش و لب : | ! آقا من دو ساله دارم با خودم کلنجار میرم یه سوراخ دیگه کنم یا نکنم هنو درگیرم !!!
+ نمونه ی دیگشم که مشاهده کردیم با آنژوکت سوراخ کردن ِ بالای ناف بود :| یکی نیس بگه آخه بشر ! تو دکتری ؟! نه دکتری ؟! نه بشر !!! بکش خوشگلم کنه ؟!
کلمات کلیدی :