برافروخته
بسم الله الرحمن الرحیم
دو سه روز گذشته رو , همش مشغول بودم ...
سه روز پیش که رسیدم خونه , لباس هامو عوض کردم , کیفمو عوض کردم و یه مانتوی شیک رو با روسری ِ ابریشمم پوشیدم و راه افتادم .
تو راه زنگ زدم و کلی حرف زدم , رفتم و کلی نگین خریدم .. تا حالا برای خودم لاک نخریده بودم , کلی لاک خریدم , اکلیلی , حرارتی , مات , طراحی ... برس چوبی , کلی کش های رنگ و وارنگ و کلیپس های رنگی که اون همه مشکی و قهوه ای رو بریزم دور ... اومدم خونه و اون برس زمخت فلزی رو انداختم دور , تل شبرنگی رو که خریده بودم برداشتم و زدم به سرم , موهامو با همون برس چوبی شونه کردم ... نشستم و دونه دونه لاک زدم , فرداش هم رفتم و کلی لباس های رنگی رنگی ِ شاد خریدم , طه وقتی منو دید کلی ذوق کرد ...
امروز هم یک کیک سفید ساده خریدم و کلی توت فرنگی و میوه های خوشگل خریدم و نشستم تزیینش کردم , شکلات زدم روش و کلی کار کردم ... بعدم با ذوق و شوق کادو هامو شکل ِ پیرهن بسته بندی کردم ... با کلی ذوق ...
مهمونا اومدن , شمع ها فوت شد , چاقو اومد بالا , کیک بریده شد ...
حالم خیلی خوب بود , از صبح بیست مدل لاک و لباس و مو عوض کرده بودم ...
خیلی خوب ..
از دهنش پرید ...
قرار نبود بدونم ...
حالم بد شد ...
و حالا بعد ِ اینکه اون ناز دخترانه خرد شد و با دست ! کیک باقی مونده رو ریختم توی ظرف و بی حوصله پرتش کردم داخل یخچال , ظرف ها رو همونجوری پرت کردم تو سینک و ... نشستم و دارم می نویسم ... شاید آرووم بگیرم ...
__
+ استفاده با ذکر نام گل نرگس
کلمات کلیدی :