سفارش تبلیغ
صبا ویژن
همگان را به شتاب خواهانند و همگان مهلت جویانند ، و همه را وقتى معین نهاده‏اند و آنان درنگ مى‏کنند و از کار باز ایستاده‏اند . [نهج البلاغه]

برافروخته

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/3/12 8:58 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

دو سه روز گذشته رو , همش مشغول بودم ...

سه روز پیش که رسیدم خونه , لباس هامو عوض کردم , کیفمو عوض کردم و یه مانتوی شیک رو با روسری ِ ابریشمم پوشیدم و راه افتادم .

تو راه زنگ زدم و کلی حرف زدم , رفتم و کلی نگین خریدم .. تا حالا برای خودم لاک نخریده بودم , کلی لاک خریدم , اکلیلی , حرارتی , مات , طراحی ... برس چوبی , کلی کش های رنگ و وارنگ و کلیپس های رنگی که اون همه مشکی و قهوه ای رو بریزم دور ... اومدم خونه و اون برس زمخت فلزی رو انداختم دور , تل شبرنگی رو که خریده بودم برداشتم و زدم به سرم , موهامو با همون برس چوبی شونه کردم ... نشستم و دونه دونه لاک زدم , فرداش هم رفتم و کلی لباس های رنگی رنگی ِ شاد خریدم , طه وقتی منو دید کلی ذوق کرد ... 

امروز هم یک کیک سفید ساده خریدم و کلی توت فرنگی و میوه های خوشگل خریدم و نشستم تزیینش کردم , شکلات زدم روش و کلی کار کردم ... بعدم با ذوق و شوق کادو هامو شکل ِ پیرهن بسته بندی کردم ... با کلی ذوق ...  

مهمونا اومدن , شمع ها فوت شد , چاقو اومد بالا , کیک بریده شد ...

حالم خیلی خوب بود , از صبح بیست مدل لاک و لباس و مو عوض کرده بودم ... 

خیلی خوب ..

از دهنش پرید ...

قرار نبود بدونم ...

حالم بد شد ...

و حالا بعد ِ اینکه اون ناز دخترانه خرد شد و با دست ! کیک باقی مونده رو ریختم توی ظرف و بی حوصله پرتش کردم داخل یخچال , ظرف ها رو همونجوری پرت کردم تو سینک و ... نشستم و دارم می نویسم ... شاید آرووم بگیرم ...

 

__

+ استفاده با ذکر نام گل نرگس 




کلمات کلیدی :

ابزار وبمستر