دآآآآش
بسم الله الرحمن الرحیم
و پس از یک روز پر پیچ و تاب و دیروزی که دعوت شدیم به یکی از هتل های تهران برای افطار و شام و باورمان نمی شد که پنجاه شصت تا همسن مادر مادربزرگ من که شاید سرجمع ده تاشان با نوه ! تشریف آورده بودند ! به عنوان مهمان نشسته اند زورکی پای برنامه ای که میزبان تدارک دیده و حالا برنامه چیست ؟! یک سیبیل کلفت که بچه از دور ببیندش سکته ی ناقص و کامل ، قلبی و مغزی را با هم می زند ایستاده در سالن همایش هتل و چشم در چشم پنجاه شصت عزیز کهن سال که ملک الموت دنبالشان است و تحت تعقیب زده برایشان ، ایستاده و بلند فریاد می زند که من می خوانم شما هی بگویید ! مامان بابای مهربون ! هی !!! همه با هم !!! و من و خواهرم هم عجیب بر خجالت دادن میزبان قصد کردیم و بلند بلند هی می گفتیم و بلند می شدیم و دست مشت می کردیم و چقدر سوژه ی تلگرام های دیگران شدیم اما خوبیش آن بود که رنج سنی مخاطب را در نظر گیرند :| بگذریم اما امشب از دعوت ها خود را مبری کرده ، بر آن شدیم تا افطار امشب را در پارکی انجام دهیم و راهی دل ِ این طبیعت پیر ِ دودی ِ آلزایمری شدیم !
نشسته بودیم و گرم صحبت و ریختن آب جوش در لیوان ها تا سرد شود و ده دقیقه ای تا اذان مانده بود که افراد دیگری ، با خانواده یا با دوستان یا حتی تنها ، پیر و جوان و زن و مرد آمدند و آنقدر پارک شلوغ شد که سر چرخاندیم چند خانواده در کنار یک سفره بودیم :| چشم در چشم ! فیس تو فیس :|
حال ، چشمتان روز بد نبیند ... ما آب جوش می ریختم و با آب گرم افطار می کردیم که در جهنم تشنه مان شد و قیر داغ ریختند در حلقمان زیاد اذیت نشویم که نگو دیگران فکر جای دیگرش هستند ، فکر دود و دم ذغال داغ جهنمند و دارند تا پیش از اذان دو هزار کالری می سوزانند و مثل پنکه می چرخیدند و شلنگ دستشان و منتظر بودند که اَ ی الله اکبر را گفتند شلنگ وصل کنند به خودشان و دود بمکند تااااا جایی که بنفش شوند و ریه ی بدبخت ، خودش بیرون بیاید و بگوید آقا جان مادرت ! من خودم خودم را می کشم تو زحمت نکش !!! بدبختی اش اینکه زن و مرد نداشت ! سر چرخاندیم دور و اطراف کم کمش دو قلیان در میان هر سه نفر بود و داشتیم از فیض دو سیب هلو و نعنا و تنباکو خانسار خفه می شدیم ! خدا رحم کرد فضا ، فضای باز بود و راه فراری برای دود بود اما متاسفانه در ترافیک هوایی دود های مکرر گیر کرده بودند :| حالا ما یک روز را قرار داشتیم شبش باید عطر تمام انواع تنباکو و ذغال را به جان خود بخریم که به ما نیامده است... ! :|
جای شما خالی ، دلیل تشکیل ابر کومولونیمبوس ( امیدوارم نامش همین باشد :| ) را به دو عین مبارک مشاهده کرده و با جانمان حسش کردیم ! حالا آقای محترم من نخواهم قلیان بکشم باید که را ببینم :| اینقدر دود در مغز سرمان خورد که داشتیم خشک می شدیم می افتادیم ! خلاقیت هم از ملت شریف فوران می کرد : حلقه ای ! قلبی ! گل شش پر ، ستاره :|
آخرش متوجه نشدیم ما مشکلی داشتیم که قلیان نداشتیم یا آنها مشکل داشتند همگی با هم که دو تا دو تا همراه داشتند ! شارژی ، همراه ، جیبی ، دیواری و انواع و اقسام مختلف در سایز ها و رنگ های گوناگون ! حتی قلیان طرح کیتی نیز مشاهده شده است ! گویی قلیان حکم شلوار را برای ملت دارد ! نداشتنش عجیب نهی شده و زشت است و هییییع هرچند امروز داشتن و نداشتن شلوار رسما یکی شده با این لباس ها و در این جامعه !!!
شنیده بودم گلابی روی درخت می خندد اما نمی دانستم چرا ! با چشم خودم ندیده بودم باور نمی کردم یکی لباس گرمکن ورزشی و چند دور دویدن دور پارک و تهش هم قلیان! گویی می خواستند گل دقیقه نود را بچشند :/ ! خو آن ورزش چیست ؟! این قل قل چیست ؟! آنقدر در مخمان قل زدند که اخر شب آیس پک خریده بودیم همه اش توهم قلیان کشیدن داشتیم :| والا !
و نکته ای جالب تر آنکه گرامیان محترم نسبت به دهنی بودن یا نبودنش بسیار حساسند و هر کس سری ِ استرلیزه ی خودش را دارد حالا یکی نیست به آن ها بگوید انسان محترم ! تو که داری خودت را می کشی ! حالا با ایدز و هپاتیت یا بدون آن چه فرقی دارد !؟! جالب تر تر آنکه گمان می کنند آن نیم بند انگشت آب ، آلودگی اش را می گیرد که ای دل غافل ! هرچه آلودگی بود زهر مار ما شد :| !
خلاصه اش کنم دآآآآش ! ماه عسلی های گرامی ! نگویید من نگفتم !
پله های ترقی یکی یکی طی کشیده می شود ،
اول هر هفته یک سیگار ، بعدش کم کم دو نخ ، سه نخ ، روزی یک نخ ، دو نخ ، سه نخ ، کم کم قلیان ( خودش هشتاد نخ است به تنهایی :| باور کن ! ) ، تفننی تریاک و هروئین و شیشه و کراک و ماه عسل ! سلام :|
تهش نفهمیدیم کمپ رفته بودیم یا پارک :/
ـــ
+ دلنوشت آن هم وسط یک میهمان ناخوانده ی شهرستانی ساعت دوازده شبی : )) ( استفاده با ذکر نام گل نرگس )
عکس از گل نرگس
کلمات کلیدی :