سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خدا بر عهده نادانان ننهاد که دانش آموزند تا بر عهده دانایان نهاد که بدانان بیاموزند . [نهج البلاغه]

پدر ...

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/6/12 11:21 عصر

هو الرحمن الرحیم

 

 

مژه های بلند زیتونی رنگ ... 

موهای تیره ی روشنی که در روشنایی می درخشیدند ...

قربان پشت سرت بشوم که خالی شده است ..

ریش هایت کم کم رو به سفیدی می زند ...

پدر من که شکستنی نبود ...

پیر شدنی نبود ..

مگر فرشته ها را در وادی عمر راه می دهند که مدت تو محدود باشد ...

من محدودم

من محدودم به مدتی که تو در کنارم باشی ...

ای صدای مردانه ات آوای دلنشین لحظه های من ...

ای قدم هایت ای عشق ...

 استوار .. 

که زیبای رشید من ...

می آیی هر کجا که باشم

که سایه ی مهر بر سرم بیندازی

سنگین کنی من ِ بر باد رفته را در آغوشت ..

گرم است

خیلی گرم ...

که خورشیدی بر زمین آمده که مه , چشم چرخاند که ستاره ببارد ز آسمان ...

که عشق لالایی کند در دفتر زندگی ...

که خوابی است آرام ..

زیر بال و پرت ...

گرم ِ گرم ...

چشم های سبز آبی ات در بادام کشیده ای زیر سایه ی ابروانی کمند ...

مرا لانه می دهی در چهارخانه های آبی پیراهنت ... ؟!

کنار همان روان نویس ِ آماده به خدمت در جیب چپت ..  , 

از همان مارک همیشگی .. 

کنار همان کارت بیمه ای که مدت هاست بیمه ام به آن ...

بیمه ی عمر ...

که میتپد به جانم  ... 

 

مدت ها بود

پدرم را ندیده بودم ... 

مدت ها بود

به صورتش دقیق نشده بودم ...

پدرم زیباست

بسیار زیبا ..

نقش صورتش را خود خدا شخصا قلم در دست گرفته و نقش زده

و ملائک بر صورتش دست تبرک کرده اند ...

پدرم عالیست ...

پدرم تجلی زیبایی از عشق است ..

پدرم ... 

به صورت پدرتان دقیق شوید

بگذارید درونتان

آتشی آرام گیرد

با نام آب ِ عشق ...

 

__

#س_شیرین_فرد

 




کلمات کلیدی :

ابزار وبمستر