مقتدا ی بی سر ...
هوالرحمن الرحیم
گمان کنم ؛ این ترانه ای که باران با ترنم آن می بارد ,
ذکر اذان ِ روضه ی یا حسینی است که زمینیان به سر می دهند ...
ذکری که تنها نواست
بر تمام آسمان ...
که این اذانی که گویند تنها شنیده ی اهل آسمان از زمین است ؛
همان نام حسین ( علیه السلام ) است
روضه ی عباس ( علیه السلام ) است
نام ِ کربلاست ...
که عالم همه به اقتدای او ؛
بر پاست !
بر این جوی خون ؛ تبرک جویید ...
که این شرابی است که عالم همه ز مستی اش , می گردد حول محور خورشید ... !
که نام توست ؛
واجبه ی تمام نماز ها ...
که اقتدایمان به نام توست ؛
که افق ِ تمام سجده ها تویی ...
که کعبه سیاه پوش توست و ماه ...
ماه کمر شکسته ی حی علی العزای نام توست ...
ماه , کبود ِ روی توست ...
خورشید ز درد تو می سوزد ...
که جهان حول محورت می گردد
که نمازی به جماعت به پاست !
به اقتدا ی سر ِ بی سری که بر زمینی فتاد و خاک آن زمین شفا شد ...
به اقتدا ی سر ِ بی سری که زمینی سرخ شد , ز شرم ...
بی تقصیر بود
لکن
تا امروز نذر خویش ادا می کند
هر روز
هر ثانیه
هر ساعت
...
این خون , خون تمام عالم است ...
که شریان وجود هستی را بریدند ..
که شاه , رگ را زدند ...
که ...
___
#س_شیرین_فرد
اما شد چرک نویس , که این دل , عجیب چرک است !
کلمات کلیدی :