دربست افق !
بسم الله الرحمن الرحیم
اصلا خدا قصدش از خلقت ما شادی روح و روان خلقت بوده است فقط ، آن هم شدیدا و اکیدا عمیقا :|
سه روزی می شود که نه آب گرم داریم و نه هوای گرم و جوری شده خانمان که در را باز می کنیم درخت در حیاط به اذن الهی به سخن می آید که داداش ببند سوز میاد :| !
و حال که مامورین محترم اداره ی گاز بر آن شدند تا بیایند ببینند بعد سه روز چند جنازه باید از این محل جمع کنند ، زنگ در به صدا در آمد که تمام شیر های گازتان را ببندید :| ما هم که تک و تنها نشسته ایم به نوشتن و از آنجایی که هیچ چیز از خانه زندگانی جز محل آشپزخانه و اتاق ها و ... آن هم اجبارا ، نمی دانیم ، مردیم و زنده شدیم با این تلفن کردن ها :|
- آبجی ! چیکار کنم !
- عموئه :| بگو بلد نیستی بهت بگه چیکار کنی :/ عمو ترس نداره که :/ !
و حالا ما مانده بودیم و حوضمان که یک حرکت اشتباه مساوی بود با انفجار تا خود عرش الهی :|
و از قضا آمد و زنگ در واحد به صدا در آمد و خدا را سجده ی شکر بجای باید آورد که همسایه بودند که مرا پتو پیچ دیدند :
- شمام گاز نداشتین ؟!
- نه !
- ببینین وصل شده ؟!
- ببخشید من هیچی بلد نیستم !
- 0-0
آمدند داخل :
- گاز دارین ؟!
- نه !
- گازو روشن کن :|
و یک دو دقیقه ای زمان برد تا هضم شود گاز چیست و کجا هست و چطور روشن می شود اصلا !
در کمال تعجب روشن شد :|
- آب گرم چطور ؟!
- نه :|
- باز کن شیرو
دیگر شیر آب را می دانستم کجاست و چطور کاربرد دارد ، باز کردم و چشمتان روز بد نبیند که از یخچال آبش سرد تر بود .
این بنده ی خدا هم در این هوایی که برف می بارد و می بارد و آن هم سمت ما که زمین یخ بسته و باید مواظب بود تا باقی مسیر را با صورت طی نکرد ، رفتند در بالکن که به پکیج برسند .
- گرم نشد ؟!
- سردتر شد :|
یک نیم ساعتی طفلکی درگیر بودند و آمدند بیرون تا خودشان امتحان کنند :
- :|
- سرده :/
- مطمئنی آب گرمو باز کردی ؟! هی داره سرد تر میشه
- بله ولی یه چیز عجیب بود ! شیرو اونوری که باز کردم یه لحظه گرم شد بعدش دوباره سرد شد .
نگاهم که کردند اوج تاسف را در چشمان ایشان و اوج صبر را در وجود مادرم خواندم :|
شیر را چرخاندند
- :|
- گرم شد !!!
- فرزندم دو ساعته تو آب سرد رو باز کردی :/ !؟!
دربست ، افق :| !!!
ـــ
نخندید :| خب نمی دانم :/ نداستن قاعدتا نباید عیب باشد :| پرسیدن عیب بود عایا :/ ؟!
#س_شیرین_فرد
کلمات کلیدی :