سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به غالب پسر صعصعه ابو الفرزدق در گفتگویى که میانشان رفت فرمود : ] شتران فراوانت را چه شد ؟ [ گفت : امیر مؤمنان پرداخت حقوق پراکنده‏شان کرد . این بهترین راه آن است . [نهج البلاغه]

مرگ دخترانه ها ...

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/10/21 6:7 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

دختر ها به یکجایی از زندگی که برسند یا بهتر بگویم , دختر ها را به یک مرحله ای از زندگی که برسانید , خیلی چیز ها برایشان رنگ می بازد ..

یا بهتر بگویم , رنگ خیلی چیز ها را در برابرشان سیاه می کنید ...

تا یک برهه ای از زمان , می ایستند , مردانه می جنگند , مردانه می شکنند و باز مردانه با قامت خمیده می ایستند و می ایستند و می ایستند ...

اما از یک جایی به بعد , نا ندارند ...

از یکجایی به بعد کور می شوند به هرچه در دنیای اطراف بود ..

دنیا که نه , جهنم !

از یک جایی به بعد تقلا می کنند , دست می اندازند به هر سویی که هست , به هر سمتی , به هر کناری ...

خودشان را بالا بکشند , نفسشان را از این احتباس بیرون آورند ..

تا یکجایی برای زنده بودن می جنگند , برای رنگ دادن به دنیایی که شما برایشان کردید جهنم , مردانه می ایستند و مردانه خفه می شوند در خودشان , مردانه کور می شوند روی تمام کبودی های تنشان , مردانه لال می شوند بر تمام فریاد ها , لابه ها , ناله ها ... ناله ها ... ناله ها ... تا یک جایی در خودشان می میرند .. از یکجایی به بعد می خواهند زنده بمانند ...

غلط می کند هر آنکه می گوید رابطه ات را با نامحرم رها کن ... بیخود می گوید , چرت می گوید هر آنکه می گوید سمت رابطه با نامحرم نرو ...

هرکه این را گفت باید کوبید در دهانش , باید گردنش را گرفت , آنفدر فشرد تا ناخن های دست را فرو کرد در جانش , باید او را زد , باید خون را در دهانش دید , باید زجر کشیدنش را با جان لذت برد , باید  صدای شکستن استخوان هایش را با تمام وجود شنید .... 

هیچ دختری به اختیار , وجود نازک لطیفش را حرام ٍ بی ارزشی نمی کند ..

این بی ارزشی که حال ارزشی را دارد به پایین می برد , دست رنج شماست ... !

دسترنج تمام رنگ هایی است که از دنیای صورتی رنگ دخترانه اش دزدیدید ...

برو ...

برو , دوست شو

کنارش بمان

هرچند کوتاهی کنارت باشد

برو

رنگ بده به این سیاهی لعنتی ..

دستت رسید , خودت را مست کن ... 

نگذار خیال این دنیا بماند در دلت ...

دستت رسید , دود کن .. منگ باش ... نگذار سیاه بماند بیش از این 

که اگر نکنی

که اگر نروی

می رسی درست به اینجایی که من ایستاده ام ...

شکسته , خمیده , خونین , کبود , لال , بی صدا , پر درد ...

می رسی به اینجایی که درست رنگهای دزدیده شده ام را , رنگ مرگ پر کرده و رنگ مرگ ...

می رسی به اینجایی که دیگر هیچ چیز , هیچ چیز تسلایت نمی دهد جز بریده شدن این نفس پر درد ...

جز غرق شدن و لذت نفس کشیدن خفگی ...

می رسی به جایی که نه برایت موی بلند ارزشی دارد , نه لباس زیبا , نه روی آراسته , نه اندام متناسب و نه هیچ چیز , هیچ چیزی که در دنیایی دخترانه راه دارد ..

دنیای من , مدت هاست مردانه شده ..

به نامردی , مردانه شد ...

از همان مردانه های جنگی ...

از همان مرد های دلتنگی که سال هاست می جنگند , سالهاست شده اند مرز بین مرگ و زندگی , سالهاست روی لبه ی باریک خطی راه می روند که نمی دانند انتهایش , بوسه بر آغوش دلتنگی فرزندی است که حال دیگر با آخرین تصویرش که در جیب سمت چپ , درست روی قلب است ,  فرق دارد یا بوسه بر دستان فرشته ای که مُهر راحتی می زند بر تمام این ثانیه های درد ...

 

این دنیا , دنیای رنگ هاست ...

گر رنگی را بردارند , 

گر رنگی را بدزدند

گر رنگی را از تو دریغ کنند ...

رنگ دیگری منتظر است تا بنشیند درست سر جای همان رنگ ربوده شده ..

این دنیا در هر حال باید رنگی داشته باشد ؛

صورتی نشد , کبود می شود

کبود نشد , خونی می شود 

خونی نشد , به رنگ اشک در می آید و وای بر روزی 

وای بر روزی که رنگ مرگ گیرد و بمیرد در مرگ رنگ ها ... 




کلمات کلیدی :

ابزار وبمستر