....
هوالرحمن
هفته پیش بود که مرخصی گرفت
هفته پیش بود که اضافه کار رسید
اومدن دوتایی تو همین پاساژ
کت و شلوار دومادیشو خرید
هفته پیش بود که دوتایی اومدن
آینه شمدونشون رو دیدن
قیمت لباس عروس گرفتن و
دوتایی قدم زدن...خندیدن
قول دادن بهم دیگه که هیچ چیزی
نذارن عشقشونو خراب کنه
دوتایی برن پیش سدکاظم
اسم بچه شونو انتخاب کنه
دیشب اما بعد حرف و شب بخیر
از دلش گذشت شاید نبینمش...
شاید این دفعه ی آخری باشه
که بتونم یه پیام بدم بهش
صب تا حالا دل زن عاشوراس
خبرا یکی یکی میباره
خبر شعله و دود و خاکه
خبر جهنم آواره
باقی ماجرا رو می دونین
جگر منم مثه سرب مذاب
داره می جوشه دلم تو دلهره
داره میسوزه سرم از التهاب
تو هجوم غصه و دلشوره
تلفون خانومش زنگ می خوره
اشکاشو پاک میکنه ... صدا میگه :
خانومی سفره ی عقدت حاضره .
حامد عسگری
کلمات کلیدی :