از مهربون ترین فرشته های دنیا
بسم الله الرحمن الرحیم
تقریبا تمام نمایندگی های برند های مطرح چرم رو گشته بودیم ،
مشکل پسند بودم ...
پاشنه ی کوتاه ، ظاهر ساده و در عین حال شیک و دخترانه ...
تو تمام این همه مغازه ای که دیده بودیم ، یه مدل خیلی عجیب به دلم نشسته بود ...
همون اول تو ویترین دیدمش ، رفتم داخل ...
اون هم سایز پام نداشت و تک سایز مونده بود ...
حالم خیلی گرفته بود ...
اتفاقی یه نمایندگی دیگه از اون برند رو هم دیدیم من حواسم نبود اما بابا ، سریع رفت داخل و صدام کرد ...
دیدم همون رنگ ، همون مدل ، سایز پام رو داره ...
پوشیدم ، تست کردم و خوشحال و شادان وقتی که داشت می گذاشت تو جعبه تصادفا دیدم که پاشنش زده داره ...
یه خط از بالا تا پایین پارگی داره ...
هرچی پولیش کرد و واکس زد ، نرفت که نرفت ... بی فایده بود ...
خانومه سرچ کرد تو سیستم انبار داریشون ، تو کل تهران چهارتا دونه بیشتر از اون مدل و اون سایز و اون رنگ نبود ...
گفتم نمی خوامش ،
می دونستم بابا می خواد جنس خیلی خوب بخره و خوشش نمیاد اگه اینجوری بشه ...
در ثانی بابا ، کم نمی خواست هزینه کنه
گفتم نمی خوامش اما بابا به خانومه نگاه کرد و گفت بپیچش ...
چندین بار اصرار کردم اما بابا حرف خودش بود که بود ...
یواشکی در گوشم گفت : تو کل تهران چهار تا دونه بیشتر نبود ، نمی گرفتیمش تو دلت میموند ... ، اشکالی نداره زده داشت ، در عوض یه دونه کفش دیگه هم انتخاب کن ببریم ...
بابا ها ، فرشته هایی روی زمین هستند که حواسشون به همه چیز هست ...
همه چیز ...
ــــ
+ قربون بابای مهربونم برم : )
+ برای دل همه ی باباها صلوات :)
دوست دارم بابای مهربونم ...
#س_شیرین_فرد
کلمات کلیدی :