م ا د ر
هوالرحمن
خودمان را هنوز که هنوز است پیدا نکرده ایم ، اصلا احساس نمی کردیم که گم شده باشیم ، شروع تمام این حرف ها ، اصلا شروع تمام جان ها همه اش از یک قطره ی اشک بود ...
قطره اشکی که بر گونه ی آرام جانی چکید و ماند به یادگار ، اشک شوق ...
سرخط تمام حرف هایم یک قطره اشک بود و بس ...
یک قطره ای که تا پایین گونه آمد و از آن بس باریدن گرفت قطره قطره بر هر بهانه ای ...
شروع تمام حرف هایم همان اشک روز اولی است که ز دریایی چکید به شوق دریاچه ای که پرستو ها برش جا خوش کرده بودند ...
به شوق یک کشف ، یک کشف عظیم ...
کشف دریاچه ای که ز رود جریان یافته ز تو جان گرفته بود و حالا داشتند لاله ها کم کم کنارش سبز می شدند ...
دریاچه ای که گه گاه غزالی تیزپا و بازیگوش می آمد و با دویدن هایش می شد شیرین ترین عاشقانه ...
دریاچه ای که در نزدیکترین فاصله از دریا می ماند ...
شروع تمام حرف ها قطره اشکی بود که آرام آرام تا پایین گونه چکید و دل آرام ماند به صدای تپش های جانی که دستش را می گذاشت درست زیر قلب دریا و سرش را آرام می داد بر لالایی ضربان هایی آرام و دوست داشتنی ...
می دانی چیست ؟!
همه مان از یک جایی باید آغاز می شدیم و اصلا آغاز نیکو شرط پایان بندی و محتوای مناسب و نیکوست ...
و آفرین خدا به این آغازی بود که به عشق قافیه بندی شده بود تا زندگی ردیف شود و بکند گوشه چشمی به بهشت ...
عشق ، بی صدا می آید ، آرام می نشیند و بی هیچ حرفی تنها میدوزد دلش را ، نگاهش را ، دهانش را ...
تا واژه واژه ها به تکرار نام آوایی در آیند که در تعریفش همین بس که نام آوای عشق است ...
مادر ...
ــــ
+ ولادت خانوم فاطمه ی زهرا ( سلام الله علیها ) ، روز زن و روز مادر مبارک : )
#س_شیرین_فرد
صلواتی هدیه کنیم به تموم مادرا ؟ :)
کلمات کلیدی :