سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداى سبحان پاداش را در طاعت نهاده است و کیفر را برابر معصیت تا بندگان خود را از عذابش برهاند و به بهشت خویش راند . [نهج البلاغه]

درد ناک

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 96/6/10 1:44 صبح

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

بعضی زخم ها سطحیند ، به سادگی یک خراش ...

یک خراش کوچک که حتی متوجه به وجود آمدنش هم نمی شوی ... 

رهایش می کنی به حال خودش و خودش آرام آرام مرهم خوب شدن را به جان می خرد و آرام آرام انگار نه انگار که آسیبی به میان گوشت و پوست و استخوانت رسیده ... جایش نمی ماند .. آرام و بی صدا می رود که رفت و رفت و رفت ... 

اما در عین سادگی برخی جراحات ، بعضی زخم ها عمیقند ... 

خیلی عمیق ... 

آنقدر عمیق که حتی اگر خوب شوند ، جایشان می ماند ...

مدت ها پس از خوب شدنشان ، جایشان درد می کند ... 

جایشان می سوزد ...

جایشان تلخ است ... 

درست مثل خاطرات ...

یک سری از خاطرات را

به حال خودشان رها کنی

عفونت می کنند ، هر روز جایشان جلوی چشمت خودنمایی می کند ، درد می گیرد ، درد می گیرد ، درد می گیرد .. 

و این روز ها

تن من

چه تابلوی بی رحمی شده

از نقاشی نقش عفونت ها و زخم های پی در پی ... 

ـــ

#س_شیرین_فرد

+ پ.ن : سعیده جان ؛ خواهر عزیز و همیشه همراه من ... امشب با اجبار من به نوشتن باعث شدی تا دلم آرام گیرد ... تا باز هم برایم یاد آوری شود که هستند آدم هایی که عجیب بوی خدا می دهند .. امشب چشم هایم ترم را جان واژه ها خریدند به جان ... سعیده جان ... این متن ، گرچه تلخ لکن از عمق جانم برآمده از عمق جانی که تجلی حضور و نگاه های یگانه یکتای خداوندی است و از اوست تمام ثانیه ها و متعلقاتشان ... ، این متن را ، عمق جان جانانم را به تو هدیه می کنم ... سعیده ی مهربان من .... با دعا هایت پشتم گرم شد .. گرم ماند ... سعیده جان ... گرچه این متن به خوبی قبلی ها نیست اما متشکرم که جان و دلم را از درصدی حرف هایناگفته ام خالی کردی ... 

صلواتی عنایت می کنید برای این خواهر ما ؟

ممنون

دعا کنید 

این روز ها وقایع زیادی هستند که نوشتنشون توفیق می خواد ... مثل این پیرهن خونی که خبرش رسیده .. دعا کنید توفیقش برسه ... متشکر 




کلمات کلیدی :

ابزار وبمستر