طمع کشاننده به هلاکت است و نارهاننده ، و ضامنى است حق ضمانت نگزارنده ، و بسا نوشنده که گلویش بگیرد و پیش از سیراب شدن بمیرد ، و ارزش چیزى که بر سر آن همچشمى کنند هر چند بیشتر بود مصیبت از دست دادنش بزرگتر بود ، و آرزوها دیده بصیرت را کور سازد و بخت سوى آن کس که در پى آن نبود تازد . [نهج البلاغه]

و می دانیم سینه ات از آنچه می گویند تنگ می شود

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 96/7/3 11:0 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

همه تان یک حرف می زنید ، همه تان حرف آدم را نشنیده یک حرف می زنید که تهش آدم مجبور می شود با در و دیوار و گل و بوته و صندلی و میز و ته تهش هم با این وبلاگ لعنتی از درد هایش بگوید ... 

همه تان حس می کنید دارید کمک می کنید اما گویی که آمده اید تا بیشتر و بیشتر آتشم بزنید ... 

سوختنم را به تماشا بنشینید و بیشتر و بیشتر لذت ببرید از این حس عمیق دردی که شدتش جایی است درست در مرز مرگ ...

می دانم ، خودم هم می دانم شرایطی هست بدتر از من ، شرایطی هست بهتر از من .. 

به والله می دانم

به والله می دانم تنها فرد مشکل دار عالم نیستم 

به والله می دانم سخت تر از این هم می شود ، چه بسا روز هایی که می گفتم از این سخت تر نمی شود اما شد ... 

چه بسا روز هایی که طلب مرگ می کردم از پس درد هایش اما روز هایی رسیدند که خود مرگ را به دو چشم خون فشانم دیدم ...

چه بسا روز هایی که از فرط تنهایی ...

 

اما آیا شما هر شب من را می دانید که صبح ها بی خوابی را دروغ واضح چشم های ورم کرده ام می کنم ؟!

شما هر شب من را می دانید که صبح ها جای دندان هایم را روی دست هایم پنهان می کنم ؟!

شما می دانید که شرایط هر کس برای خودش سخت است ... ؟!

نمی دانید ...

به خدا که نمی دانید ...

و نخواهید دانست ... 

و نخواهید دانست 

و نخواهید دانست ...

و چه خوب گفت خدا در کتابش 

که لفد یعلم انک یضیق صدرک بما یقولون 

 

ــــ

+ گاهی فکر می کنم ترک کردن این دنیا بهتر از موندن با تمام آدماشه ، هرچند دوست داشته باشن و دلسوزت باشن اما گاهی حرفهاشون بیشتر اشکتو در میاره تا بندش بیاره !

+‌حرف های خداس که میشه آب روی آتیش ... اونه که میدونه تو دلم چه آشوبیه ... چقدر ازت دورم ... 

#س_شیرین_فرد

 




کلمات کلیدی :

ابزار وبمستر