کسی حواسش به من هست ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
تا بحال به این اندازه دلتنگی را عمیق ، دلتنگی را شدید در آغوش ندیده بودم که امروز دیدم . گویی دلتنگی صورت دیگری از مرگ بود که برای من تداعی می کرد . امروز درست وقتی ده دقیقه به پایان جلسه ی ششم آموزش شهری رانندگی ام بود ، درست همانجایی که باید ماشین راه می رفت ، دیگر اختیار پا هایم با من نبود ... ! تنها وقتی به خود آمدم که دستم را روی سینه فشار میدادم و مربی ام دائم می پرسید : خوبی ؟! و همراهم شانه هایم را می مالید . درست وقتی در ماشین را باز کردم ، آمدم بنشینم به سمت دیگر درست همانجایی که بدنم می لرزید یک حس عمیق خواستن تمام تنم را گرفت ... یک حس عمیق طلب کردن با عمق جان ، یک حس عمیق که بگوید درست همینجا وسط این هیاهوی شهر ، کاش آرام آرام چشم هایم به این لالایی درد بسته می شد ، کاش تمام می شد و نمی رسید به بیمارستان ، کاش می شد ... !
#س_شیرین_فرد
کلمات کلیدی :