دکمه ی غلط کردمش کو ؟!
بسم الله الرحمن الرحیم
راستش را بخواهی امشب به تجربه به من ثابت شد که آنچنان هم که می گویند ، چشم و گوش برزخی نمی خواهد . مایه اش تنها یک گوش شنوا است ! چشم هم اگر نباشد و نابینا باشی ، دیگر انکارش غیر ممکن است ! پس فقط می ماند یک جفت گوش ناقابل که صدای فحش های سمت راست بدنت را از ساعت هفت شب تا همین الان که یک ربع به دوازده همان شب است ، قشنگ بشنوی ! اوایلش فقط صدای آفرین ساجده و بهترینی و تو می توانی می آمد ، کم کم بدل شد به عزیزم کمی استراحت به چشم هایت بده و یک نزاع درونی قدیمی که " این تموم بشه پا میشم " ساعت به نه که اشاره کرد کم کمک از عزیزم و گل من ، رسیدیم به بیشعور و بی شخصیت همینطور که ساعت جلوتر می رفت ، از بیشعور و بی فرهنگ و بی شخصیت کارمان شروع می کرد به جاهای باریک کشیدن تا همین الان که به یک خودزنی مزمن رسیده ایم ! راستش را بخواهی به بدنم حق می دهم ، سمت راستش آنچنانی گرفته که قهرمان این دوره ی بدنسازی جهان وقتی چهار ساعت بی وقفه هالتر می زند ، بدنش می گیرد ! به گمانم بعد از کار در معدن ، عکاسی را باید جزو سخت ترین مشاغل دنیا دسته بندی کنند ! آخرین باری که سر انگشتی حساب کردم ، دیدم عکاسی خودش یک مجموعه ی کامل از نوزده رشته ی متفاوت است . اولش با یک روانشناسی ساده شروع می شود تا با گرفتن ارتباط مناسب ، سوژه از نگاه های پودر کننده دست کشیده و کمی ملایم تر رفتار کند ، بعد از رفتار ملایم تر کم کم دریچه ای نو به علم آناتومی گشوده می شود که هستند انسان های بی مفصلی که خشک خشک شبیه چوب می ایستند و توقع یک عکس روی جلد پرفروش ترین و بهترین مجله ی فشن آمریکایی را از تو دارند و در مقابل انسان هایی از دسته ی کیسه تنان که چنان شل و ولند که شک می کنی اسکلتی در کار باشد ! تازه خدا نکند که دوربین تو " کمی " فقط " کمی " خوب باشد و لنزت هم به نسبت آن " کمی " بهتر ! آن وقت بی آنکه خودت بدانی ، با تمرینات مداوم هر روزه ی دوربین چند کیلویی و لنز کیلو بیشتر بلند کردنش ، آماده ای تا قهرمان وزنه برداری زنان جهان نیز بشوی . عکاسی پروسه ی ساده ای نیست و به یک بگو سیب و تمام خلاصه نمی شود . لااقل امشب با عمق جانم فهمیدم که پس از گرفتن یک عکس خوب در نور پردازی مناسب ، علاوه بر کارت ، جانت هم در آمده !
حالا ما روانشناسی و زمین شناسی و آناتومی و وزنه برداری را چند ده واحد پاس کرده و الان یک تنه به اندازه ی یک میکاپ آرتیستر برنده ی سی و چهار دوره ی جوایز بین المللی و کشوری ، واحد مو صاف کردن و اینکه چه رنگ آرایشی به چه کسی می آید و رنگ رژ عوض کردن و حتی شاید باورتان نشود ، رژ زدن و مژه گذاشتن و ابرو برداشتن آن هم بدون حضور فیزیکی شخص سوژه و صرفا با داغان کردن چشم هایمان ، پاس کرده ایم قبلش هم پوست صاف کرده و جوش برداشته و گودی زیر چشم آنقدری درست کرده ایم که در آزمون رزیدنتی تخصص پوست و مو ، قبول که هیچ ، برگزیده و نخبه ی کشوری شویم . تازه ! هم دندان لمینیت می کنیم و هم ایمپلنت و جرم گیری می کنیم و خیلی اصرار هم کنید ، ارتدنسی هم پذیرفته می شود ! اما خب ، تا اینجای کار قسمت ساده اش محسوب می شود و تازه یک زیر سازی ابتدایی است ! و وای به حالت ، وای به حالت اگر در همین مرحله چهارگوشه ی مانیتور را نبوسی و برای همیشه این کار را کنار نگذاری ... ! خب ؛ راستش را بخواهید همین الان که من در خدمت شما هستم ، به اندازه ی سه پروفسور برتر جراحی پلاستیک در دنیا که هر کدام به تنهایی سیصد و سه مقاله ی تایید شده و سه جایزه ی نوبل دارند ، بطور یک تنه ، کار کرده و عمل جراحی زیبایی انجام داده ام و قابلیت درس دادن به همین سه پروفسور عزیز را بصورت پاره وقت دارا هستم !
خلاصه اش اینکه می گویند ؛ عکس ، ثبت لحظه های ماندگار است اما من به این یقین رسیده ام که عکس ، ثبت ماندگارتری از پدر در آمده یک تن عکاس لهیده است !
____
#س_شیرین_فرد
کلمات کلیدی :