نامی است بس دخترانه ، یلدا
بسم الله الرحمن الرحیم
روح تمام آرزو هایش را می دمد به جان نازک قاصدک ..
قاصدک جان می گیرد و شیراز ، می بالد به دم و بازدم یگانه دخت آسمان که ممد حیات است و مفرح ذات و چه شراب نابی است ، خون رگ هایش ... !
دخترک ، نگاه بی تابش را بدرقه ی راه قاصدک می کند . دست دلش بی قرار ، دست قدم هایش را می کشد به سمت پرواز آرزو ها ...
دخترانگی های لطیفش ، حالا دست انداخته اند درست به دیوار زمین . نوک پنجه هایش را نردبانی می کند به بلندی بدرقه نگاهی ، چند قدم بیشتر ...
دست هایش ظرافت وجودش را بالا می کشند و انگشت های پایش ، بار ظریف را کمک می کنند تا مبادا چال های کوچک کنار انگشتانش ، بار خستگی دریا کنند ...
قاصدک ، راه مه پیش می گیرد و نفس های نسترن به شکرانه ی اجابت آمین هایی که به آرزوی دخترک گفته اند ، اشک شوق می ریزند ؛ به لطافت شبنم ...
صدای هور می آید : یلدا جان ، دخترم ... !
چشم های دخترک هنوز خیره مانده اند ، دلش نمی آید دل بکند ... :
- فقط یک دقیقه بیشتر ... !
_____
یلداتون ، مبارکا ..
یک دقیقه بیشتر از روتین همیشه ، فرصت هست که کنار هم باشیم و شاید اون یک دقیقه برای دوستت دارم های نگفته ایه که نمی دونیم سال بعد فرصت میشه به هم بگیم ، یا نه ...
#س_شیرین_فرد
کلمات کلیدی :