سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در خردسالی بپرسد، در بزرگسالی پاسخ دهد [امام علی علیه السلام]

داستانک ، داستان ِ کوچک ِ کوچک !

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 94/4/26 4:15 عصر

 

هو الرحمن
 



ظهری با آفتاب ِ سوزان و کوچه های خاکی ... کوچه های خاکی و خلوت ِ تهران
کوچه هایی که انگار تب دارند ، یا منم که تب دارم ؟! تب عشق است یا تب ِ  ... 
و این مرکب ِ بهشتی است که قدم در میان می گذارد تا زبان ِ روزه ی مرا به شکر وا دارد ، حتی اگر یک پیکان ِ تاکسی ِ فرسوده باشد ... 
لیکن انگار این مرکب ِ بهشتی راه به جهنمی یافته که همنوا شدن ِ با این نامحرمی که صدا بر سرش کشیده ، امری عادی است ... حالا می فهمم که تب ِ عشق مرا در هم کشیده تا تمام وجودم را جمع کنم و علی رقم ِ میل نفس به گوش کردن به این نوای دلربا ، با تذکری محترمانه به آرامی از کنارش بگذرم .
انگار این پل ِ صراطی است که راه بر من گشوده تا از میان ِ آتش جهنمش راهم را انتخاب کرده حال بهشتی شده یا جهنمی و این برزخی که با بی تفاوتی ِ راننده مرا دارد در هم می کوبد ... 

 -  آقا نگه دارید پیاده می شم !

و تب ِ کوچه ها را به تاب ِ عشق خویش به دل خریدم ...

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

+ دلنوشت ( استفاده با ذکر منبع ) 

 

 




کلمات کلیدی :

ابزار وبمستر