سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و فرمود : ] تنگ چشمى همه بدیها را فراهم گرداند و مهارى است که به سوى هر بدى کشاند . [نهج البلاغه]

عید عاشقا :)

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/6/30 2:45 عصر

هوالرحمن 

 

 

سلام :)

عیدتون مبارک :) 




کلمات کلیدی :

هدایت گری آمد

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/6/27 5:37 عصر

هو الرحمن الرحیم

 

 

امین بودی و به خاطر همین ؛ خدا نزد تو خدیجه ای به امانت گذاشت 

آن گاه صوری دمید که جان ها همه فدا شد به پای ریحانه ای که رویید بود ...

عطر یاس سر تا سر جهان را نسیم وار پیموده بود ؛

به کعبه که رسید 

خدا به برکت قدومش شرح صدری عنایت کرد

به این دل سنگی 

که علی ؛ دل سنگ را نیز آب می کند و ز دل تنگی خون ...

ندیدی مگر ؟!

چگونه نگنجید روحی والا به این کالبد خاکی ؟!

شق القمری سراغ دارم ...

همان شب تاریک ... 

از برکات شق القمری که آن شب بود ؛

کَرَم آرام آرام دوید میان کوچه ها ...

بی ضریح ؛ ضریحی ساخته شد برای دست های خالی ...

پر ز نور باز گشتند دست های دخیل شده  ...

که شهیدی شده سرور ِ تمام شهیدان عالم ...

شهیدی که گویی سری را فدا کرده به پای فداکاری دست های برادر ...

سجده ای بر شکر طولانی شد 

که سجادی آرام می آید و زمزمه می کند

تا عرش ؛ بر گوش زمین ...

فرشته ها آمین گویان

تا زمین ؛ 

گل بوسه فرش راه ِ وسعت دهنده ای کردند 

که ز جای قدم هایش

صداقت رویید و گل بوسه زد

بر تمام لاله ها ...

صادقانه ای به پا شد که بردباری ز پایش جوانه زد ...

خشم حیا می کرد ؛ نزدیک نمی شد که شکیبایی او علت ِ رضای رضایش به رضای الهی بود ...

رضا بودنش به مرضیه بودن مادر رفته بود ... 

که خدا

کاسه های گدایی را 

آورد تا آسمان ... 

که جود و کرمی دمیده شد ...

که جوادی دانه دانه اجابت بگذارد در کاسه ها ...

امروز ؛

ز تلالو آن اجابت هاست که نور سبز هدایت تابیده شد که چراغی باشد

بر این راهی که

بناست

مظلومی همنام ِ کریم ِ اهل بیت 

در آن پا گذارد

تا ز نفس هایش

جهان پر ز عدل شود 

و ...

راستی ... !

ما هنوز گل نرگس به دست منتظریم !

 

___

+ علیهم السلام

+ میلاد آقا و مولامون مبارک :) 

طرح از طراح های قدیمم هست ... 

#س_شیرین_فرد 




کلمات کلیدی :

از سر درد نوشت !

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/6/26 11:19 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

در اینکه تو تواب ترینی شکی نیست که گر تو بسم الله نگفته ای به آن نشانت که نشان از توبه دارد ؛ بر آن است که بار ها و بار ها تاکید کرده بودی بر رحمن بودنت ... بر رحیم بودنت ... این سوره پیوست داشت به سور قبلی  ... مگر این تو نبودی که می گفتی هر زمان توبه کنی من هستم ... اینجا نشسته ام به انتظار .. تا بیایی و من ببخشم ... که من وهابم ... که من توابم ...

حال , خدایا ...

دیر نکردم ...

خودت فرمودی همیشه راه بازگشت هست ...

دیر نکردم ... 

آمده ام 

که برگردم ...

خدایا 

آمده ام که توبه کنم از آمدنم ...

توبه کنم از این دنیا ...

توبه کنم از وجود !

آمده ام که بگویم وعده ی تو حق است ... مرا برگردان 

مرا برگردان به همان عدم ...

گرچه شاعران معروفند به تغزل و عشق و شور و نور و عرفان ...

اما من ؛ من از دیوانگی , شاعر شدم ... 

که گر این ها شرک و کفر است

خوشا به حال من

که شرک و کفر را به او می گویم !

__

#س_شیرین_فرد




کلمات کلیدی :

با بغض و بی هیچ حرفی ...

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/6/26 12:19 صبح

هو الرحمن

 

از غیرت چه می دانی ؟!

غیرت را همین بس که قاسم سلیمانی ها ؛ نگذاشته اند تا امروز , ناموس شیعه پشت شیشه ی ویترین مغازه ها باشد .

اشتباه نکنید !

این ها نه تشبیه است , نه تشخیص , نه استعاره و نه هیچ آرایه ای ...

از فروشگاه های " زن برای بردن " چه میدانی ؟!

زن هایی که پشت ویترین می ایستند تا انتخاب شوند برای بردن !

صورتشان کبود ...

غم در چشم هاشان موج می زند ...

دست هاشان ...

همان دست هایی که اتیکت قیمت برشان سوار است ؛ لرزان ...

صداشان گرفته ...

لب ها خونین و تشنه ...

مرگ کجاست ؟!

این آوای این روز های این زنان است ...

با اینکه ایرانی هستم ,

مسلمان هستم

و در دین و ملیت با شما تفاوت دارم

اما بدانید 

ما ؛

خواهران همیم ...

کنار هم ..

دعاگوی هم ...

با هر زبانی و هر نام و نشانی ... 

راستی ؟!

گفته بودم که ما

پدری مهربان داریم ...

صبرش زیاد است ...

منتظرش هستیم

تا بیاید

با یک بغل عدل ...

با یک بغل مهربانی ... 

دعا کنیم

باهم

تا زودتر بیاید ... 

تا .. 

__

#چرک_نویس




کلمات کلیدی :

اذا وقعت الواقعه

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/6/25 1:38 عصر

هو الرحمن الرحیم

 

 

روزی که خدا زمین و آسمان را ؛ تمام جهان را آفرید تمام آن " سته ایام " را مشغول بود ...

تمام آن سته ایام را راز خلقت می نوشت ؛ بر تار و پود ...

و تو چه می دانی چادر چیست ؟!

که خدا امین تر از زهرایی ( سلام الله علیها ) برایش نیافت ... 

که به برکت اوست که کعبه , وادی ِ ایمن شده است

مگر ندیدی کعبه را چادر کشیدند ...

که دست هایی تبرک شوند بر جای قدم های خدا ...

این کعبه خودش روضه ی مشهود است ...

این کعبه خودش حرف ها دارد ..

که گر من وادی ِ ایمن شدم بر آن بود که آن شب و سیلی و خاک و چادر ........ 

شما چادر ز سر کعبه ی عالم کشیدید ..

که قبله ی علی ( علیه السلام ) بسوی او کج  بود 

که خدا تجلی می کرد میان چشم های او ... 

که باران ,

که باران , چتر می گرفت بر سرش و بعد اشک می ریخت ... 

که باد به او می رسید ؛ نسیم می شد ... 

احتیاط می کرد ؛ 

آرام رد می شد ...

دست بر سینه , سلامی می کرد ... 

که موج ها صبح را تا شام بر شکر خالقی سجده می کردند که زهرا ؛ آفریده بود ...

و حال 

در سوگ او بر سر می کوبند ... 

که در سبحان الله برگ ها , فاطمه ای ایستاده بود ... 

نزد من می آیید ؛ سپید پوشید ...

بر خود حرام کنید به اشک انداختن کائنات را ...

که چادر سیاه ؛

حرف ها دارد ... 

راستی ؟!

قرآن مگر نمی دانستید ؟!

قرآن مگر نخوانده بودید .... ؟!

ایمانش دارید ؟!

" لا یمسه الا المطهرون " ِتان چه شد ؟!

مگر در قرآن نبود ...

غسل زیارت کرده بودید که دست دراز کردید بر چادری میان کوچه ؟!

که سکوت در تمام عالم پیچید 

که " اذا وقعت الواقعه "

که " رجت الارض رجا "

که زمین لرزید 

" افبهذا الحدیث انتم مدهنون ؟! "

که دستی دراز شد بر کتاب مکنون !

که جای سیلی کبود شد ...

که آدم شرم کرد ...

که آدم شرم کرد بر سجده ی روز ازل ...

که زمان ایستاده بود ...

نفس نفس می زد 

" اذا بلغت الحقلوم " 

جانی رسیده بود به لب

تاب نداشت

بیرون نیامد ...

روضه ی عطش می خواندند ...

رخصت طلبید ...

عباس ( علیه السلام ) بابایی بود ...

دست هایش را داد 

که آن روز 

آسمانی را دست بسته بردند ... 

 

 گر تو بی کفنی ...

چادری دارد کفن زهرا ( سلام الله علیها ) می شود ... 

" و انتم حینئذ تنظرون ؟! "

اذانی بخوانید در گوش عالم ...

که زهرایی ( سلام الله علیها ) بی تابی پدر می کند ...

آرام

آرام بگویید اشهد ان علی ولی الله را ... 

که عرش خدا به لرزه افتاد ...

آهای !

آسمان !

چه شد فرو ریختنت ...

سکوت کرده ای ؟!

خدایا ؛ 

تویی که اقرب بودی ...

چه کشیدی آن روز ... ؟!

و یا صاحب الزمان ..

چه دردی می کشید 

آن هنگام که

این روز ها

فراوان تکرار می شود ؛

قصه ی این چادر کشیدن ها ... 

العجل ...

العجل ...

العجل ...

___

#س_شیرین_فرد

 

 




کلمات کلیدی :

:(

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/6/21 3:30 عصر

هوالرحمن

 

آن هنگام که نفخ کردی 

ز ذاتت

در این کوزه ی خاکی 

هرچه در تو بود را 

دادی 

به این تراب ...

تو مگر مهربان نبودی ؟

سمیع نبودی ؟

بصیر نبودی ؟

مگر نه اینکه از کوزه برون همان تراود که در اوست ؟!

که من اینجا کاسه ای در دست

منتظر شنونده ای بینا و مهربان هستم ...

درد دارم

...

درد 

شاید هم ما

فراموش کرده ایم

 

__

#س_شیرین_فرد




کلمات کلیدی :

کوتاه بیا

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/6/21 3:17 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

این روز ها درگیر تناقضات آشکار بسیاری شدم ...

مهربان من ... 

گویند ز مادر مهربان تری بر بنده ...

حال آنکه مهربان تر از مادری در تصور نگنجد ..

اما تو هستی , هر آنچه نیست ...

تو تمام ناممکن هایی اما 

اما مرا این ناهمگونی ها می آزارد که مگر نه اینکه ز مادر مهربان تری ...

مادر تاب دیدن خاری بر پای فرزند را ندارد

مادر میمیرد آن هنگام که فرزندش تب کند ...

مادر بی تاب می ماند بر بالین فرزند

مادر بی خواب می ماند

مادر هرچه در توان دارد می کند ..

حال آنکه عبد تو

عبد تو دارد جان می دهد ز کف ..

و تو آرام نشسته ای و تماشا می کنی ؟!

در خدایی تو که شکی نیست !

شاید عیب از من است

عبد نبوده ام که برایم مهربان تر ز مادر باشی ...

اما تو رحمن و رحیمی ...

تو حتی آنان که عبد نیستند را هم سایبانی ...

خدایا

آفتاب , سوزان است

تب بالایی دارم

جان دارد ز دهانم بیرون می دود ... 

خدایا

بیا همین یک بار را , همین امروز را صبوری ات را به رخم نکش ...

بیا و سکوت نکن ..

من ز ایوب کم طاقت ترم ...

مرا تاب ماندن نیست ...

صبر مکن بر جان دادنم ..

لااقل تلقینی بخوان

که دلگرم شوم

که هستی در کنارم ...

میبینی جان نیمه ام را ... 

تلقین کن

که اسمع 

که افهم

که آرام باش ...

که ..

 

 

دارم

جان می دهم 

می فهمی ؟!

___

#س_شیرین_فرد




کلمات کلیدی :

کور !

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/6/21 2:49 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

کور ؛ درد کوری می داند

کور می داند عصا گم کردن یعنی چه

کور می داند , خیلی چیز ها را !

با کور ها دوست شوید

از آنان کمک خواهید

دردتان به آنان گویید ...

مگر نشنیده اید ؟!

کوری عصا کش کوری دگر شود !

این واژه ها آشنا نیستند ؟!

از نظر من نه تنها آشنا نیستند که با گوشت و پوست و استخوانمان هم درگیرند ...

این ضرب المثل , بار منفی ندارد که هیچ

همه اش مثبت است

از کور کمک بخواهید

از کور بخواهید عصایتان را بکشد 

جای کمک خواستن از این آدم هایی که درد نکشیده اند و جز دلسوزی های احمقانه و لبخند های زیر زیرکی چیزی بلد نیستند ! 

کور می داند درد نابینایی چیست ؛ دیگر زخم دیگری نمی زند

حال و روز من هم شده عصا گم کرده ای که کوری دگر می خواهد !

#س_شیرین_فرد




کلمات کلیدی :

اعتیاد ...

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/6/21 11:53 صبح

هو الرحمن الرحیم

 

 

 

چشمهایش "قهوه ای" بود و به حق فهمیده ام

 

"قهوه" از سیگار و قلیان اعتیاد آورتر است...

 

#محمدمهدی_درویش_زاده

 




کلمات کلیدی :

عاشقان عیدتان مبارک باد

ارسال‌کننده : * گـــل نرگس * در : 95/6/13 4:45 عصر

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

و این کتابی که فرو آمد بر رسول ...

عاشقانه های بسیار در دل دارد 

وقت , وقت عاشقی است ...

آی عاشقان

ساعت دلتان کوک کنید ...

بر آیه ی انزلنا من السماء ماء مکث کنید ...

ترگونه می کند ندای وحی

که خدا می ریزد اشک شوق , دانه دانه ...

که شمس مدینه تجری لمستقر لها که این بود تقدیر آن عزیز ِ علیم ... 

و از حال و هوای داماد هستی که خدا  و القمری را قسم یاد می کنند به عاشقانه اش هنگامی که شمس و ضحایش در پی ِش آیند ... 

که والیل اذا سجی تو هستی زمانی که فرزندانت , تمام عالم را آرام کنند به آرام جان شیعه ها که فراگیرد تمام زمین را , نورت .. یا امیرالمونین علی بن ابیطالب (علیهما السلام) 

که یا نبی (ص)

اقرا ...

اقرا باسم ربک الذی خلق

که بخوان خطبه ی این عاشقانه را

به نام یگانه رب که به عشق این روز تمام کائنات را بر شوق تو , پرورانیده ...

که رب کوثری عطا کرده که عطر حضورش 

نسل تو را 

سال های سال است

که بقا داشته ...

بخوان ...

و بخوان ...

که خدا قسم یاد می کند بر قلم ِ ملکی که ضبط می کند تمام این شور را , عشق را , نور را ..

که والقلم و ما یسطرون 

که ملائک دف می زنند

که آسمان کف می زند

که خدا توری بافته

بر سر لولو ِ ناب این دریا ...

ز جنس آسمان ...

که بر سرش باشد 

آرام ...

آرام باش جان مادر

که القارعه نزدیک است ...

که آسمان را دست بسته کشیدن , نزدیک است ..

که کسی نمی داند قارعه چیست ...

که مانده است زمان ... 

تو نیز در این منزل بمان

فعلا قرص ماه باش

قرص ماه باش تا دلم قرص شود به نامت

برایت ...

مانده است تا قمری برسد به  منازل حتی عاد ...

تا منزل ریسمان مانده است

تا منزل در ..

تا منزل ِ ... 

 

 

ملائک آمین می گویند

به اشک های شوق 

عیدتان مبارک ...

التماس دعا ...

 

 

یاعلی ...

___

#س_شیرین_فرد

 




کلمات کلیدی :

<   <<   21   22   23   24   25   >>   >

ابزار وبمستر